اي يک کرشمه تو غارتگر جهاني

شاعر : عطار

دشنام تو خريده ارزان خران به جانياي يک کرشمه تو غارتگر جهاني
دلداه‌ي لب تو هر جا که دلستانيآشفته‌ي رخ تو هرجا که ماهرويي
جان‌هاي تنگ بسته برهم نهم جهانيگر از دهان تنگت بوسي به من فرستي
هرگز برون نگنجد بوس از چنين دهانيتو خود دهان نداري چون بوسه خواهم از تو
چون دست درکش آرد کس با چنان ميانيچون تو ميان نداري من با کنار رفتم
کرده روان به کنعان از مشک کاروانيتو يوسفي و هر دم زلف تو از نسيمي
آخر دلت نسوزد بر درد من زمانيديري است تا دل من از درد توست سوزان
کز سود کردن تو نبود مرا زيانيگفتي بخواه چيزي کان سودمندت آيد
من کرده در رخ تو هر لحظه گلفشانيوقت بهار خواهم در نور شمع رويت
صد جان تازه يابد آنگاه هر زمانيعطار اگرت بيند يک شب چنان که گفتم